تالاپ ترسناک
کنار دریاچه شش خرگوش در حال خوردن هویج و کیک شکلاتی بودند. یک درخت سیب هم کنار این دریاچه بود. ناگهان صدای تالاپ ترسناکی آمد. خرگوشها از جا پریدند و باهم گفتند باید فرار کنیم الآن تالاپ ترسناک میآید. آنها در حال فرار به یک روباه رسیدند. روباه را هم ترساندند و فراری دادند. بعد نوبت میمون بود و به دنبالش خوک و فیل و بعد ببر و خفاش. خلاصه کلی حیوان میدوید و میخواستند از تالاپ ترسناک فرار کنند.
این داستان از چند جهت قابل توجه است؛ چرا ما از ناشناختهها میترسیم؟
اگر قبل از فرار کردن از چیزی که ما را ترسانده، دقیق و متمرکز نگاهش کنیم، بازهم فرار را بر قرار ترجیح میدهیم؟
البته که فرار کردن یک واکنش ناخودآگاه برای حفظ جان و بقا است و حتما یکی از دلایل ماندگاری انسان و حتی حیوانات در روی کرهی زمین بوده ول ترسی که ما را از زندگی و توجه به آن دور کند، حتما ناآگاهانه و غلط خواهد بود.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.