آداگات و هراسی شدید
آداگات روی یک صندلی بلند داخل کتابخانه قصر گستلیگروم نشسته بود و داشت کتاب میخواند. اسم کتاب سفرهای دورودراز هرولد کوچولو که پدر آداگات به شعر نوشته بود.
آدا میخواست قبل از اینکه پدرش از سفر برگردد، این کتاب را تمام کند بنابراین سخت مشغول خواندن بود که صدایی از سمت نردبان کتابخانه به گوشش رسید. سرش را بلند کرد و دید نردبان از کنار مجسمه هادریان پروم بهطرف اگوستوس گوش کنده میرود. بعد یک میمون ریزهمیزه را دید که کلاه بسیار کوچکی سرش بود.
این میمون کوچک با یک دست نردبان را گرفته بود و با دست دیگرش خود را به اینطرف و آنطرف میکشید. منظور میمون از این کار برداشتن کتاب بود و وقتی کتابی را برداشت باعجله از پلههای نردبان پایین آمد و به سمت در دوید. فقط همین نبود؛ میمونهای بیشتری دیده شدند و هرکدام با کتابی از کتابخانه بیرون رفتند وقتی آدا میمونها را دنبال کرد اول متوجه آسمان شد که ابری بود و بعد مجلهای را دید که روی زمین افتاده بود. با برداشتن مجله تازه متوجه شد که قرار است در قصر چه اتفاقی بیفتد.
میگویند یک نویسندهی خوب باید در جای مناسب به ذهن خوانندهاش قلاب بیاندازد. این جای خوب در داستانهای کوتاه، همان سطرها و صفحههای ابتدایی و در رمان و داستان بلند، فصلهای اولی کتاب است.
کریس ریدل در این قسمت از رمانش “آداگات و هراسی شدید” همین کار را کرده است. در همان فصل اول، ماجرا را جوری شروع کرده که خواننده را کنجکاو کند. دیدن میمونهایی که وارد کتابخانه میشوند و با خودشان کتاب میبرند بهاندازه کافی جذاب هست که خواننده بخواهد بداند موضوع به کجا ختم میشود.
بله در کتاب “آداگات و هراسی شدید” همه چیز از همین فصل اول شروع میشود و بقیه ماجراها پشت سر هم میآیند. اگر خواننده کمی کنجکاو باشد بهخوبی متوجه میشود که چگونه حوادث و شخصیتها همچون دانههای تسبیح با نخی به هم وصل شدهاند.
از دیگر ویژگیهای این قسمت “آداگات و هراسی شدید” باید به شوخیهای نویسنده باشخصیتهای مهم ادبی و نویسندگان اشاره کرد. مثل بل و سباستین که خیلیها با آنها آشنا هستند. البته اینجا آنها نقش دیگری به عهدهدارند. همچنین میتوان به شخصیت معروف کتابهای پیپی جوراببلند اشاره کرد که در این داستان تبدیل به شاهزاده پیپی جورابکوتاه شده و مثل همان مجموعه این قدرت را دارد که اسبها را روی دستهایش بلند کند.
کریس ریدل سراغ نویسندگان معروف هم رفته است. سر والتر اسکات نویسنده معروف انگلیسی که رمان های مشهوری دارد. ازجمله آیوانهو که در اینجا تبدیلشده است به والتر اسپالات و آیوانهو هم نام سگی است.
اسامی دیگری هم در رمان هست که باید روی اسم تکتک آنها دقت کنید تا ببیند شما را یاد کدام نویسنده معروف انگلیسی می اندازد.
خواندن رمانی که این همه شخصیتهای متعدد دارد و درعینحال برای خیلیها آشناست میتواند جذاب باشد.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.