ایمی و لوئیس
ایمی و لوئیس همبازی هستند. آنها برجهایی به بلندی آسمان درست میکنند. میتوانند گودالهایی بکنند که بشود یک خرس را در آنجا داد. همچنین موجودات عجیبوغریبی در ابرها میبینند. آنها همسایه دیواربهدیوار بودند اما یک روز خانواده ایمی ازآنجا به سرزمین دوری سفر کردند.
ایمی دیگر نمیتواند لوئیس را ببیند حالا چگونه با او ارتباط برقرار کند؟ …
دوستی بین کودکان نه مرز میشناسد نه جنس و نژاد و شهر. آنها میتوانند از فرسنگها فاصله باهم ارتباط برقرار کنند. داستان این کتاب روی این محورنوشته شده. ایمی و لوئیس برجهایی به بلندی آسمان درست میکردند. دقت کنید؛ باهم درست میکردند. علاوه بر این برجهایشان به آسمان میرسید. یعنی وقتی دو دوست باهم چیزی را درست کنند بزرگتر از چیزی است که بهتنهایی انجام شود. در ادامه اگر به وقتیکه آن دو از هم جداشدهاند نظری بیندازیم، متوجه میشویم خیلی چیزها تغییر کرده است. برج ساختن، به آسمان نگاه کردن و … .
این داستان کوتاه که حکایت جداییهای اجتنابناپذیر درجهان امروز را به تصویر کشیده با لطافت وصف ناپذیری نشان میدهد دنیای کودکان تا چه اندازه ناب و دوستیهایشان چقدر واقعی است.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.