آقای زیر تختی
یکشب وقتی جیم کمکم خوابش میبرد صدای جیرجیری از تختش بلند شد و تشکش تکانی خورد.
کلهای از زیر تخت بیرون آمد و گفت: «سلام من آقای زیر تختی هستم.»
جیم هم خودش را معرفی کرد. اما آقای زیر تختی نیامده بود که خودش را معرفی کند، آمده بود که روی تخت بخوابد چون زیر تخت خوابیدن برایش سخت بود. جیم قبول کرد که آقای زیر تختی بیاید روی تخت. اما مشکل اینجا بود که جیم نمیتوانست باوجود صدای خروپف آقای زیر تختی بخوابد این بود که رفت جایی دیگری برای خواب پیدا کند.
وقتی جیم سراغ کمدش رفت دو تا کله بیرون پریدند و گفتند: آنها دوقلوهای کشو بالایی هستیم به اسم چروک و پروک. آنها چون جایشان تنگ بود بیرون آمدند تا بروند روی تخت بخوابید. اما کل لحاف را گرفتند و جیم از سرما ناچار شد از توی کمد لباسخواب گرمش را بردارد. اما تا در کمد را باز کرد موجودی به اسم واقواقی بیرون پرید. ولی این پایان ماجرا نبود آغاز کشف این نکته برای جیم بود که یک عالمه موجود دیگر در اتاقش هست.
ما نمیدانیم چهکسی اولین بار تخت را اختراع کرد و اصولا تختخواب به شکل امروز، در ابتدا چه کاربردی داشته است. اما فاصلهی بین زمین و تخت از سالیان گذشته تا امروز مورد توجه بسیاری از داستانپردازان و کارگردانان قرار گرفته. فضایی که کلی خیالپردازیهای جالب و ترسناک در خود دارد. چه داستانها و فیلمهایی که در همین فضای کوچک شکل گرفتهاند و گاهی مو بر تن انسان سیخ کردهاند.
اما این کتاب نمیخواهد کودک را بترساند، برعکس میخواهد نشان دهد که میشود با موجودات خیالی که زیر تخت و از خیال ما زاده میشوند؛ جور دیگر برخورد کرد.
جیم همان بار اولی که آقای زیر تختی را میبیند هم اصلاً وحشتزده نمیشود. خیلی راحت او را قبول میکند و اجازه میدهد روی تختش بخوابد. او با تمام موجودات خیالی همین برخورد را دارد تا نکته مهمی را به خواننده کتاب منتقل کند.
کتاب پر از موجودات خیالی است که به قلم توانای کریس ریدل به تصویر درآمده موجوداتی که نهتنها کودک خواننده این کتاب را نمیترساند بلکه باعث میشود نظرش به آنها جلب شود و به این فکر کند که چرا ما همیشه موجودات ترسناکی توی ذهنمان خلق میکنیم؟ بهتر نیست گاهی سراغ خلق موجوداتی برویم که بامزه هستند؟
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.