دوست من پاپی
دوست من پاپی؛ پسرکی همیشه منتظر بازگشت پدرش از سفرهای دور و دراز بود. این بار، ناخدا سوغاتی عجیبی آورده بود: طوطیِ رنگارنگی به نام «پاپی» که از قلب آفریقا به خانهی آنها رسیده بود. پسر، شیفتهی پرهای درخشان و چشمان کنجکاو پاپی شد و هر روز ساعتها با او وقت میگذراند. کمکم، پاپی شروع به تقلید صداها کرد. اول یک «سلام» نامفهوم، سپس «روز بهخیر» و گاهی هم با صدای بلند میخندید!
یک روز، پسر جرئت کرد و درِ قفس را باز گذاشت. پاپی، بالهایش را گشود و برای اولینبار آزادی را حس کرد. پروازش بینظم اما زیبا بود. وقتی روی شانهی پسر نشست، انگار دوستیِ آنها برای همیشه ماندنی میشد.
اما یک اتفاق غیرمنتظره همهچیز را تغییر داد … .
طوطی را میتوان مهمترین شخصیت در داستان ها و افسانهها و حکایات دانست.
قصهها، داستانها و حتی فیلمهای زیادی دربارهی طوطیها نوشته و ساخته شده است. در ادبیات خودمان میتوانیم از مولوی یاد کنیم که بهترین داستان را دربارهی طوطیها به رشتهی نظم درآورده، از جمله قصهی «طوطی و بقال» و«طوطی و بازرگان»
«بقالی طوطیای داشت که در قفس نگه میداشت. روزی،طوطی که از قفش بیرون پریده بود، شیشهی روغن را شکست و بقال از خشم طوری او را زد که باعث ریختن پرهای سرش شد. بعدتر، طوطی به مرد کچلی گفت: «تو هم شیشهی روغن را ریختهای؟» این حکایت به رهایی از قفس تعلقات و بیداری روح اشاره دارد.»
«بازرگانی طوطیای در قفس داشت که از او خواست پیامی به طوطیهای آزاد هند برساند. در هند، طوطیای با شنیدن پیام دوستش بیجان شد. وقتی بازرگان این خبر را به طوطی خودش رساند، او هم تظاهر به مرگ کرد و با این حیله از قفس آزاد شد.»
این داستان “دوست من پاپی” نمادی از رهایی از اسارت دنیا و نفس است. طوطی با زیرکی راه آزادی را به همنوعش مینمایاند. راهی که نشاندهندهی استفاده از حکمت برای گذر از محدودیتهای مادی و معنوی است.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.