الان وقتشه
علی سینان که همه از کودکی او را سینان صدای میزدند به نقاشی علاقه زیادی داشت. او هر وقت فرصت پیدا میکرد نقاشی میکشید. اما مگر دیگران میگذاشتند؟ مثلاً بعد از شام مادرش میگفت: سینااااان یالا برو توی رختخواب.
او هم میگفت: «بااااااشد» اما از جایش تکان نمیخورد.
وقتی مادرش میدید سینا همچنان مشغول نقاشی کشیدن است میگفت: «آخر الآن وقت نقاشی کشیدن است؟ زود باش دندانهایت را مسواک بزن و بعد هم به رختخواب برو» سینا هم سلانهسلانه به رختخوابش میرفت.
گاهی حتی سر میز صبحانه هم دوست داشت نقاشی بکشد اما این بار نوبت پدر بود که بگوید الان چه وقت نقاشی کشیدن است. زود باش اگر دیر بجنبی به سرویس مدرسهات نمیرسی.
توی مدرسه هم اگر سینان میخواست نقاشی بکشد همین مشکل پیش میآمد. بچهها او را برای دروازهبانی فوتبال صدا میزدند و به او میگفتند الان وقت نقاشی کشیدن نیست.
علی سینان بزرگ و بزرگتر شد و این جمله الان وقتی نقاشی نیست ادامه داشت تا اینکه در روزنامهای آگهی یک مسابقه را ید. دیگر معطل نکرد رفت و وسایل خرید تا نقاشی بکشد اما انگار قرار نبود بازهم وقت داشته باشد.
قصه الان وقتشه قصه تمام کسانی است که از دوران کودکی به چیزی خاص علاقه داشتهاند هر وقت خواستهاند به سمت این علاقه و میل درونی خود بروند دیگران مانع شدهاند. معمولاً هم این موانع از اطرافیان شروع میشود.
آنها تصور میکنند که یک انسان از همان دوران کودکی باید یکسر کارهای مشخص را که جامعه برایش تعیین کرده انجام بدهد. مثل مدرسه رفتن، مثل درست خواندن، مثل شغل پیدا کردن و پول درآوردن. اما انسان که فقط برای این کار نیست. او در درونش چیزهای دیگری هم میخواهد چیزهای که میتواند برای روحش غذا فراهم کند. و چقدر سخت است کسانی که موفق میشوند علاوه بر انجام تعهدات اجتماعی به روح خود هم برسند. و چه انسانهای زیادی که موفق به این کار نشدهاند و حسرتش تا آخرین روز زندگی با آنها بوده است.
آیا علی سینان موفق میشود به خواسته خودش برسد موضوع مدالی که اول کتاب الان وقتشه هست چیست؟
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.